همه چى آروم پيش مى رفت... با اينكه ماموران هم درون خانه و هم تمام كوچه هاى اطراف مستقر بودند، اما همه آرام بودند، تا مبادا پيكر مهندس سحابى بر دوش ديگران از خانهاش بيرون رود. نزديك ۶:۳۰ بود كه پيكرش را در حياط سبز خانهاش در لواسان شستند و بعد از آنكه فرزند آيت الله منتظرى بر پيكر دعايى خواند و دوستانش يك به يك بر بالينش از خوبىهايش گفتند، خانواده سحابى هم بعد از اينكه از همراهى ماموران «وزارت اطلاعات» تشكر كردند از ميهمانان خواستند تا در آرامش اين مراسم «مذهبى» را انجام دهند. پيكر بر دوش مردان به جلو برده مىشد، مردم هم با پوسترهاى خندان «سحابى» پشت سر پيكرى كه با پرچم ايران پوشيده شده بود، راه مىرفتند كه يك دفعه يكى از ماموران نيروى انتظامى به سمت خانم سحابى كه از صبح در سكوت و آرامش فقط اين اتفاقات را نگاه مىكرد، رفت و با خشونت عكس پدرش را از دستش كشيد و آن را پاره كرد، در اين لحظه خانم سحابى هم بدون يك كلمه حرف يقه مامور جوان را گرفت، اما در همان لحظه تشنج و بعد هم غش كرد، ماموران به سرعت خانم سحابى را از لابه لاى جمعيت بلند كردند و در «ون» گذاشتند، اما انگار قسمتى از بدن رنجورش ميان در مانده بوده كه يكى از ماموران با لگدى محكم بدن بى جانش را به انتهاى «ون» پرت كرد.
-------------------------------
یک مادر صلح: ماموری با مشت محکم به سینه هاله کوبید و او را مورد ضرب و شتم قرارد داد. هاله پس از این ضربات روی زمین افتاد
یک مادر صلح در گفتوگو با کلمه در باره دیده خود از حادثه میگوید:
این مادر صلح می گوید: «صبح امروز هاله عکسی از پدر را بر روی سینه ی خود چسباند و در صف اول تشییع کنندگان راه می رفت که نیروهای لباس شخصی به حاضرانی که عکس سحابی را در دست داشتند حمله ور شدند و از جمله به هاله حمله ور شدند. ماموری با مشتی محکم به سینه هاله کوبید و او را مورد ضرب و شتم قرار داد. هاله پس ار این ضربات روی زمین پخش شد و او را به بیمارستان منتقل کردند که هنوز چیزی نگذشته بود که خبر اوردند هاله نیز کشته شده است.»
------------------------------------------
حسین شاه حسینی: ناگهان به دختر مهندس حمله کردند، دختر زمين خورد و پنج شش لگد به پهلويش زدند.
حسين شاه حسينی عضو شورای مرکزی جبهه ملی (يکی از دهها نفری بود که صبح روز چهارشنبه ۱۱ خرداد برای تشييع جنازه پيکر مهندس عزتالله سحابی به لواسانات رفت) در گفتوگو با دویچه وله میگوید: از زمان روشن شدن هوا يعنی حدود ساعت ۶ صبح جمعيت آرام آرام به لواسان میآمدند. پليس راه تمامی راههای منتهی به لواسان را بسته بوده و مردم مجبور بودند از راههای فرعی خود را به منزل مهندس سحابی برسانند با اين وجود تعداد جمعيت حاضر تا ساعت ۸ صبح به دهها نفر میرسيد.
به گفته شاهحسینی، «از حدود ساعت ۷ صبح که مراسم شستشوی جنازه در داخل خانه آغاز شد عواملی که وارد خانه شده بودند فشار میآوردند که زودتر مراسم را تمام کنيد و جنازه را ببريد و از خانه خارج شويد ولی خانواده و دوستان مقيد بودند که تمامی مسايل رعايت شود.» پس از اتمام مراسم نیز عده ديگری لباس شخصی میخواستند جنازه را با خود ببرند که با مخالفت جمعيت حاضر روبرو شدند و در داخل خانه موفق نشدند جنازه را با خود ببرند.
خانواده سحابی قصد داشتند جنازه را تا سر کوچه تشييع کنند اما وقتی به نزديک خيابان میرسند همان عده به همراه تعداد ديگری لباس شخصی به سمت جنازه هجوم آورده و آن را از دست مشايعتکنندگان میگيرند.
آقای شاهحسينی آن لحظه را اينگونه توصيف میکند: «نزديک سر کوچه که شديم، يک آمبولانس بهداری شهر لواسان در آنجا گذاشته شده بود و تعدادی از همان عوامل داخل جمعيت ايستاده بودند و يکباره کسانی را که مشغول حمل جنازه بودند و با تنها شعار لااله الاالله، محمد رسولالله، علی ولیالله میگفتند، اين را صريح به شما عرض کنم هيچ شعار ديگری نمیدادند، همه را کنار زدند و مرحوم مهندس سحابی را گرفتند. عدهای که جلوی جنازه بودند ممانعت کردند، اعتراض کردند که ناگهان به دختر مهندس حمله کردند، دختر زمين خورد و پنج شش لگد به پهلويش زدند. مردم عقبنشينی کردند و آقايان جنازه را از دست مردم گرفتند و در حينی که میگرفتند، مختصر توهينی شد، جنازه به زمين افتاد که مجدداً جنازه را بلند کردند و در داخل آمبولانس گذاشتند و آمبولانس را به سرعت به طرف قبرستان لواسان حرکت دادند. البته به طبع مردمی که آنجا بودند، تا به دختر رسيدند و همچنين به برادر مهندس سحابی که اسمشان مهندس سعيد سحابیاست و به دختر ايشان هم چندين لگد به پهلوهايش زدند و مردم سروصدا کردند و محمد رسول الله گفتند ولی آقايان جنازه را برداشتند و رفتند».
مردم مشايعتکننده با خودروهای خود به قبرستان لواسانات میروند و در آنجا با در بسته روبرو میشوند و به آنها گفته میشود که نماز خوانده شده و جنازه دفن شده است.
به گفتهی أقای شاهحسينی پسر آيتالله منتظری و تعدادی ديگر از قم آمده بودند تا مراسم نماز مهندس سحابی را به جا آورند ولی به کسی اجازه ورود به قبرستان داده نشده است.
شاهحسينی میگويد مردم پس از خواندن فاتحه در پشت درهای بسته قبرستان به سمت خودروها بازگشتند و در راه بازگشت عدهای را دستگير کردند: «در حينی که مشايعين داشتند از در خارج میشدند، بدون هيچ مقدمهای بعضی از اشخاص را همين طوری نشانيابی میکردند و موهای سرشان را میگرفتند و با لگد به طرف ماشين میکشيدند و میبردند».
آقای شاهحسينی میگويد پس از رسيدن به خانه متوجه میشوند که هاله سحابی پس از رسيدن به درمانگاه لواسانات پس از مدتی در اثر ضربههای واردشده بر بدنش دچار ايست قلبی شده و درگذشته است.
شکايتی از سوی خانواده سحابی و شامخی، همسر هاله سحابی تهيه شده و تا زمان تهيه اين گزارش ماموران دادستانی در داخل منزل هاله سحابی مشغول پرس و جو درباره چگونگی اين رويداد بودند.
------------------------------------------------------