سقوط قریبالوقوع احمدینژاد امروز دیگر بر همه کس نمایان است. این مقاله به تحلیل چرایی این سقوط نمیپردازد. بلکه صرفا گزارشی است از تحولات مرتبط در بیست و چهارساعت گذشته و بررسی آخرین حرکتهای ممکن برای احمدینژاد در صفحه شطرنج سیاست ایران.
خبرنگاران سبز/نقد و نظر/کورش هدایت:
دو مدیر اسبق دخانیات که ظاهرا مورد حمایت احمدینژاد بودند، شش سال پیش و در زمان آغاز به کار وی متهم به اختلاس شدند. پروندهای که شش سال هیچ خبری از آن نبود، در این بیست و چهار ساعت باز و به محکومیت قطعی آنان منجر شد.
حکم مدیران دخانیات تنها حکم قطعی در این زمان کوتاه نبود. حکم قطعی بعدی را نه قوه قضائیه که رئیس قوه مقننه صادر کرد. او در نامهای به احمدینژاد، پس از برشمردن علنی موارد نقض قانون، نه از موضع یک رئیس قوه به یک رئیس قوه دیگر، بلکه از موضع رئیس به کارمندی که در شرف اخراج است نوشت: «مراتب متضمن اعلام نظر قطعی جهت اقدام لازم در مهلت مقرر قانونی و اعلام نتیجه به اینجانب ابلاغ میگردد!» تا دوماه پیش کسی نمیتوانست چیزی را به احمدینژاد ابلاغ کند. آن هم رئیس قوهای که احمدینژاد او را برادر کوچکتر قوه مجریه خوانده بود.
در بیست و چهارساعت گذشته احمدینژاد قرار بود به اتفاق مشایی و یک نفر دیگر (رحیمی یا بقایی) برای یک سفر از پیش برنامهریزی شده به ارمنستان برود. سفر لغو شد یا به تعویق افتاد. روایت رسمی این است که اسناد تفاهم فیمابین «آماده» نبوده است! اما منابع آگاه که معمولا پای ثابت مصاحبه با جناح رقیب هستند، خبر دادند که علت لغو سفر، ممنوعالخروج بودن همراهان احمدینژاد است.
منوچهر غروی را بسیاری از قطعهسازان و پیمانکاران ایران خودرو میشناسند. اما شاید هیچکس به اندازه علی فلاحیان، آمر قتلهای زنجیرهای دهه هفتاد و حامی تمام قد احمدینژاد در مجلس او را نشناسد. منوچهر غروی خواهرزاده فلاحیان است. او در سال هشتاد و دو اولین شرکت خودروسازی خصوصی خود را دایر کرد. پس از عدم موفقیت تیمش را تغییر داد و قرار شد تا خودرو فیات سیینیای ایتالیایی را به قیمت نه میلیون تومان تولید کند. پس از اخذ ودیعه از متقاضیان، در نهایت چیزی که نصیب خریداران شد خودروی قدیمی و بیکیفیت فیات البیآ به قیمت هجده میلیون تومان بود! با این وصف شرکت وی دچار مشکلات عظیم نقدینگی شد و دولت احمدینژاد با دست و دلبازی بخشی از سهام این شرکت نیمه ورشکسته را به قیمتی باورنکردنی از او خرید. با اینحال غروی پس از دریافت پول، حتی سهام فروخته شده را نیز تحویل نداد. شاید او باور نمیکرد که ستاره اقبال دولت محمود چنین به سرعت کم فروغ شود که نتواند مانند همیشه از او حمایت کند. او امروز به اتهام جعل و خیانت در امانت در زندان است.
بازار اتهامات دیگر اقتصادی به جریان احمدینژاد نیز آنقدر داغ است که روزی نیست که پرده از یکی از فسادهای اقتصادی وی برداشته نشود. پس از فرار خانواده فیوضی که مبالغ کلانی از بابت ساخت تالار جزیره کیش از دولت احمدینژاد گرفته بودند، روز گذشته نوبت رسوایی سیگار برای جریان وی بود. احمدینژاد در ابتدای کار خود نام فردی موسوم به العقیلی را به عنوان یکی از مفسدان اقتصادی کشور مطرح کرد. بعدها معلوم شد که وی به جای محاکمه و دستگیری، با حمایت دولت به یکی از بزرگترین تاجران و قاچاقچیان نیمه رسمی کشور بدل شده است. آخرین خبر فاش شده در مورد وی قاچاق سودآور سیگار با حمایت دولت و بدون پرداخت عوارض قانونی است. تجارتی که سودی بیش از صد در صد دارد.
انتخاب برای احمدینژاد زیاد نیست. راه اول احمدینژاد این است که به امید سحر و جادوی مشایی بماند و همچنان بر عقاید خویش پافشاری کند. اجنه تحت فرمان مشایی قرار بود در نیمه خرداد اقدامی به نفع او بکنند. یا جنها بد قول بودند و یا کشتن گربههای پایتخت توسط قالیباف باطلالسحر اجنه شده است. گویا اجنه اینبار قول بیست و ششم خرداد را دادهاند. قولی که چندان نمیتوان روی آن حساب کرد.
راه دیگر آن است که مشایی، بقایی، جوانفکر و رحیمی را بکشد و یا تحویل قوه قضائیه دهد و خود را حداقل برای مدتی وارهاند. با انتخاب این راه، او ناچار خواهد بود تا دو سال دیگر پادویی خامنهای را بکند و به یک تدارکاتچی تنزل درجه بدهد و امیدوار باشد که در پایان دوسال، سلول دوستانش در زندان، آنقدر جا داشته باشد که او را هم در خود جای بدهد.
سومین راه آن است که از تحرکات جنبش سبز در ایام باقیمانده ماه خرداد به نفع اتحاد مصلحتی مجدد با خامنهای بهره بگیرد. این راه نیز در هر صورت پایان خوشی برای احمدینژاد نخواهد داشت. اگر حضور سبزها کمرنگ باشد که تاثیری در روند فعلی و مناسبات میان احمدینژاد با خامنهای نداشته باشد. اگر این حضور بسیار پر رنگ باشد، هر دوی آنان را از قدرت به زیر خواهد کشید. در حالت سوم، یعنی حضور مقتدرانه ولی نه براندازانه سبزها، خامنهای معامله با سبزها را بر معامله و سکوت در برابر احمدینژاد مقدم خواهد دانست. چراکه سبزها چیزی برای معامله کردن دارند که همان حضور آنان است. ولی احمدینژاد فاقد هرگونه ظرفیت و دارایی قابل معامله است.
آخرین راه اما سختترین انتخاب است. او میتواند تا پای جان مقاومت کند. صبر کند تا طرح عدم کفایتش در مجلس مطرح شود. البته شاید محمدرضا باهنر فرصت دفاع را نیز از او بگیرد. ولی او از دید خودش مانند یک قهرمان صحنه را ترک خواهد کرد. حتی ممکن است معدود هواداران او نیز به این حرکت قهرمانانه افتخار کنند. ولی این راه شجاعت یک خلبان کامیکازه ژاپنی را میطلبد. احمدینژاد ذاتا جبون است.
-----------------------------------------
خبرنگاران سبز آمادگی دارد نوشته شما در موافقت و مخالفت با این نوشته را منتشر کند
شاید دیگر لازم نباشد که یک تحلیلگر سیاسی باشیم تا متوجه سقوط قریبالوقوع احمدینژاد بشویم. احمدینژاد رفتنی است. بوی الرحمن زندگی سیاسی او را میتوان به وضوح شنید. فقط کافیست به اتفاقاتی که در بیست و چهار ساعت گذشته افتاده است نگاهی گذرا بکنیم.
دو مدیر اسبق دخانیات که ظاهرا مورد حمایت احمدینژاد بودند، شش سال پیش و در زمان آغاز به کار وی متهم به اختلاس شدند. پروندهای که شش سال هیچ خبری از آن نبود، در این بیست و چهار ساعت باز و به محکومیت قطعی آنان منجر شد.
حکم مدیران دخانیات تنها حکم قطعی در این زمان کوتاه نبود. حکم قطعی بعدی را نه قوه قضائیه که رئیس قوه مقننه صادر کرد. او در نامهای به احمدینژاد، پس از برشمردن علنی موارد نقض قانون، نه از موضع یک رئیس قوه به یک رئیس قوه دیگر، بلکه از موضع رئیس به کارمندی که در شرف اخراج است نوشت: «مراتب متضمن اعلام نظر قطعی جهت اقدام لازم در مهلت مقرر قانونی و اعلام نتیجه به اینجانب ابلاغ میگردد!» تا دوماه پیش کسی نمیتوانست چیزی را به احمدینژاد ابلاغ کند. آن هم رئیس قوهای که احمدینژاد او را برادر کوچکتر قوه مجریه خوانده بود.
در بیست و چهارساعت گذشته احمدینژاد قرار بود به اتفاق مشایی و یک نفر دیگر (رحیمی یا بقایی) برای یک سفر از پیش برنامهریزی شده به ارمنستان برود. سفر لغو شد یا به تعویق افتاد. روایت رسمی این است که اسناد تفاهم فیمابین «آماده» نبوده است! اما منابع آگاه که معمولا پای ثابت مصاحبه با جناح رقیب هستند، خبر دادند که علت لغو سفر، ممنوعالخروج بودن همراهان احمدینژاد است.
منوچهر غروی را بسیاری از قطعهسازان و پیمانکاران ایران خودرو میشناسند. اما شاید هیچکس به اندازه علی فلاحیان، آمر قتلهای زنجیرهای دهه هفتاد و حامی تمام قد احمدینژاد در مجلس او را نشناسد. منوچهر غروی خواهرزاده فلاحیان است. او در سال هشتاد و دو اولین شرکت خودروسازی خصوصی خود را دایر کرد. پس از عدم موفقیت تیمش را تغییر داد و قرار شد تا خودرو فیات سیینیای ایتالیایی را به قیمت نه میلیون تومان تولید کند. پس از اخذ ودیعه از متقاضیان، در نهایت چیزی که نصیب خریداران شد خودروی قدیمی و بیکیفیت فیات البیآ به قیمت هجده میلیون تومان بود! با این وصف شرکت وی دچار مشکلات عظیم نقدینگی شد و دولت احمدینژاد با دست و دلبازی بخشی از سهام این شرکت نیمه ورشکسته را به قیمتی باورنکردنی از او خرید. با اینحال غروی پس از دریافت پول، حتی سهام فروخته شده را نیز تحویل نداد. شاید او باور نمیکرد که ستاره اقبال دولت محمود چنین به سرعت کم فروغ شود که نتواند مانند همیشه از او حمایت کند. او امروز به اتهام جعل و خیانت در امانت در زندان است.
بازار اتهامات دیگر اقتصادی به جریان احمدینژاد نیز آنقدر داغ است که روزی نیست که پرده از یکی از فسادهای اقتصادی وی برداشته نشود. پس از فرار خانواده فیوضی که مبالغ کلانی از بابت ساخت تالار جزیره کیش از دولت احمدینژاد گرفته بودند، روز گذشته نوبت رسوایی سیگار برای جریان وی بود. احمدینژاد در ابتدای کار خود نام فردی موسوم به العقیلی را به عنوان یکی از مفسدان اقتصادی کشور مطرح کرد. بعدها معلوم شد که وی به جای محاکمه و دستگیری، با حمایت دولت به یکی از بزرگترین تاجران و قاچاقچیان نیمه رسمی کشور بدل شده است. آخرین خبر فاش شده در مورد وی قاچاق سودآور سیگار با حمایت دولت و بدون پرداخت عوارض قانونی است. تجارتی که سودی بیش از صد در صد دارد.
انتخاب برای احمدینژاد زیاد نیست. راه اول احمدینژاد این است که به امید سحر و جادوی مشایی بماند و همچنان بر عقاید خویش پافشاری کند. اجنه تحت فرمان مشایی قرار بود در نیمه خرداد اقدامی به نفع او بکنند. یا جنها بد قول بودند و یا کشتن گربههای پایتخت توسط قالیباف باطلالسحر اجنه شده است. گویا اجنه اینبار قول بیست و ششم خرداد را دادهاند. قولی که چندان نمیتوان روی آن حساب کرد.
راه دیگر آن است که مشایی، بقایی، جوانفکر و رحیمی را بکشد و یا تحویل قوه قضائیه دهد و خود را حداقل برای مدتی وارهاند. با انتخاب این راه، او ناچار خواهد بود تا دو سال دیگر پادویی خامنهای را بکند و به یک تدارکاتچی تنزل درجه بدهد و امیدوار باشد که در پایان دوسال، سلول دوستانش در زندان، آنقدر جا داشته باشد که او را هم در خود جای بدهد.
سومین راه آن است که از تحرکات جنبش سبز در ایام باقیمانده ماه خرداد به نفع اتحاد مصلحتی مجدد با خامنهای بهره بگیرد. این راه نیز در هر صورت پایان خوشی برای احمدینژاد نخواهد داشت. اگر حضور سبزها کمرنگ باشد که تاثیری در روند فعلی و مناسبات میان احمدینژاد با خامنهای نداشته باشد. اگر این حضور بسیار پر رنگ باشد، هر دوی آنان را از قدرت به زیر خواهد کشید. در حالت سوم، یعنی حضور مقتدرانه ولی نه براندازانه سبزها، خامنهای معامله با سبزها را بر معامله و سکوت در برابر احمدینژاد مقدم خواهد دانست. چراکه سبزها چیزی برای معامله کردن دارند که همان حضور آنان است. ولی احمدینژاد فاقد هرگونه ظرفیت و دارایی قابل معامله است.
آخرین راه اما سختترین انتخاب است. او میتواند تا پای جان مقاومت کند. صبر کند تا طرح عدم کفایتش در مجلس مطرح شود. البته شاید محمدرضا باهنر فرصت دفاع را نیز از او بگیرد. ولی او از دید خودش مانند یک قهرمان صحنه را ترک خواهد کرد. حتی ممکن است معدود هواداران او نیز به این حرکت قهرمانانه افتخار کنند. ولی این راه شجاعت یک خلبان کامیکازه ژاپنی را میطلبد. احمدینژاد ذاتا جبون است.
-----------------------------------------
خبرنگاران سبز آمادگی دارد نوشته شما در موافقت و مخالفت با این نوشته را منتشر کند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر