اين که من هرگز در آن نامه ی “خوب” تقاضای عفو نکرده ام. عفو را کسی تقاضا می کند که خطايی مرتکب شده باشد. من که خطايی جز خيرخواهی نداشته ام. پس چرا بايد تقاضای عفو کنم؟ آنهم درست درشرايطی که چهل وپنج روز پايانی زندانم را در اعتصاب خشک و تر بسر می برده ام ؟ و سخت نسبت به ضرب و شتم خودم و توهين ها و ناسزاهای بازجويان اعتراض داشته ام؟
خبرنگاران سبز/ جامعه/از دیگر رسانه ها:
من محمد نوری زاد، تقاضای عفو نکرده و نخواهم کرد، چرا که خطايی مرتکب نشده ام…
درخبرها، به طور تلويحی از تقاضای عفو من سخن به ميان آمده بود. چگونه؟
خبرنگار زيرک و هماهنگ، از جناب دادستان تهران می پرسد: درباره ی نامه ی محمدنوری زاد که در آن از مقام معظم رهبری تقاضای عفو کرده توضيح بدهيد. و دادستان تهران در پاسخ، به نامه ی محرمانه ی من به رهبری، که از نگاه او “خوب” بوده اشاره می کند و می فرمايد: “نوری زاد به مرخصی آمده است”.
يک، اين که من هرگز در آن نامه ی “خوب” تقاضای عفو نکرده ام. عفو را کسی تقاضا می کند که خطايی مرتکب شده باشد. من که خطايی جز خيرخواهی نداشته ام. پس چرا بايد تقاضای عفو کنم؟ آنهم درست درشرايطی که چهل وپنج روز پايانی زندانم را در اعتصاب خشک و تر بسر می برده ام ؟ و سخت نسبت به ضرب و شتم خودم و توهين ها و ناسزاهای بازجويان اعتراض داشته ام؟
و دو اين که : من به مرخصی نيامده ام . بلکه “آزاد” شده ام . خبرآزادی مرا، پاسداری در داخل سلول به من گفت . اين پاسدار که از صاحب نامان سازمان اطلاعات سپاه است ، يا به من دروغ گفته ، يا راست . که من راست بودن اين خبر را از او باور دارم . چرا که او هفت سال از دوره ی جوانی اش را در اسارت بوده و من درمدتی که با او در زندان مرتبط بودم، از او جز انصاف و صدق نديدم.
باورم براين است که : سيستم قضايی ما، بعد از سبک سنگين کردن بلايی که برسر عدالت آورده ، شرمسارانه به اين نتيجه رسيده است که : درباره ی من و خيلی های ديگر جز به جفا دست نبرده است. من اطمينان دارم چندی بعد، زندانيان سياسی ما، يک به يک، آزاد خواهند شد.
من نسخه ی دوم آن نامه ی “خوب” و محرمانه را دراختيار دارم که فعلا از انتشار آن پرهيز می کنم.
آقای دادستان اما خوب به ياد دارند که يک هفته قبل از آزادی ام ، درهمان دادسرای داخل اوين ، بعد از آنکه من متعمدانه به ملاقات خانواده ام نرفتم ، وی مرا به شکستن اعتصابم ترغيب کرد .
به ايشان گفتم: من يک نويسنده و منتقدم و هرچه راکه صلاح بدانم خواهم نوشت. مرا زده اند و به من فحش ناموسی داده اند و من تا هر کجا که بتوانم نسبت به اين بی عدالتی ها اعتراض خواهم کرد.
به وی اين را نيز گفتم: اگر شما و رييس قوه ی قضاييه، و قاضی ای که به راحتی آب خوردن حکم زندان و حبس صادر می کند، يک روز، بله يک روز، طعم زندان انفرادی را می چشيديد، بلافاصله همان يک روز را معادل صد روز زندان محاسبه می کرديد.
وگفتم: چرا بايد روزهای انفرادی و ناعادلانه ی يک زندانی که بسيار تلخ و سخت و پراز آسيب است ، تنها و تنها معادل يک روز محاسبه شود؟
وگفتم: اين، ظلم است و شما چه بخواهيد و نخواهيد امضايتان پای اين ظلم ثبت است.
درهمان نامه ی محرمانه و “خوب”، من به رهبری گفته ام که پادشاهان و حاکمان در دوره های دور ، يا خودشان در لباس مبدل به زوايای پنهان کشورشان سرمی زدند، يا يکی از بستگان و امنای خود را به دستگاههای فاسد و تحت امرشان نفوذ می دادند تا از روند مناسبات جاری کشورشان خبر بگيرند. درادامه آورده ام: اکنون من _ محمد نوری زاد _ امين شما، شما را از مفاسد دستگاه قضايی و زندان اوين مطلع می کنم.
و باز در همان نامه به حضرت ايشان گفته ام: شما مثل جناب نوح(ع) که با اصرار از پسر خطاکارش می خواست سوار کشتی شود، بياييد و دست اين جوانان و زندانيان اين روزهای کشورمان را بگيريد و به کشتی نظام سوار کنيد.
پس من خبر تنظيم شده ی دادستانی و خبرگزاری ها را به اين شکل اصلاح می کنم:
يک : من محمد نوری زاد، تقاضای عفو نکرده و نخواهم کرد، چرا که خطايی مرتکب نشده ام.
دو : من، بنا به اخباری که در داخل زندان به من داده اند، “آزاد” شده ام و نه اين که به مرخصی آمده باشم. چرا که اگر به من می گفتند: بيا و به مرخصی برو، من هرگز اعتصابم را برای چند روز مرخصی نمی شکستم و از تعقيب خواسته های مصرانه ام دست نمی کشيدم.
به اميد روزی که به همين زودی ها، شاهد آزادی، و نه به مرخصی آمدن زندانيان سياسی خود باشيم.
درخبرها، به طور تلويحی از تقاضای عفو من سخن به ميان آمده بود. چگونه؟
خبرنگار زيرک و هماهنگ، از جناب دادستان تهران می پرسد: درباره ی نامه ی محمدنوری زاد که در آن از مقام معظم رهبری تقاضای عفو کرده توضيح بدهيد. و دادستان تهران در پاسخ، به نامه ی محرمانه ی من به رهبری، که از نگاه او “خوب” بوده اشاره می کند و می فرمايد: “نوری زاد به مرخصی آمده است”.
يک، اين که من هرگز در آن نامه ی “خوب” تقاضای عفو نکرده ام. عفو را کسی تقاضا می کند که خطايی مرتکب شده باشد. من که خطايی جز خيرخواهی نداشته ام. پس چرا بايد تقاضای عفو کنم؟ آنهم درست درشرايطی که چهل وپنج روز پايانی زندانم را در اعتصاب خشک و تر بسر می برده ام ؟ و سخت نسبت به ضرب و شتم خودم و توهين ها و ناسزاهای بازجويان اعتراض داشته ام؟
و دو اين که : من به مرخصی نيامده ام . بلکه “آزاد” شده ام . خبرآزادی مرا، پاسداری در داخل سلول به من گفت . اين پاسدار که از صاحب نامان سازمان اطلاعات سپاه است ، يا به من دروغ گفته ، يا راست . که من راست بودن اين خبر را از او باور دارم . چرا که او هفت سال از دوره ی جوانی اش را در اسارت بوده و من درمدتی که با او در زندان مرتبط بودم، از او جز انصاف و صدق نديدم.
باورم براين است که : سيستم قضايی ما، بعد از سبک سنگين کردن بلايی که برسر عدالت آورده ، شرمسارانه به اين نتيجه رسيده است که : درباره ی من و خيلی های ديگر جز به جفا دست نبرده است. من اطمينان دارم چندی بعد، زندانيان سياسی ما، يک به يک، آزاد خواهند شد.
من نسخه ی دوم آن نامه ی “خوب” و محرمانه را دراختيار دارم که فعلا از انتشار آن پرهيز می کنم.
آقای دادستان اما خوب به ياد دارند که يک هفته قبل از آزادی ام ، درهمان دادسرای داخل اوين ، بعد از آنکه من متعمدانه به ملاقات خانواده ام نرفتم ، وی مرا به شکستن اعتصابم ترغيب کرد .
به ايشان گفتم: من يک نويسنده و منتقدم و هرچه راکه صلاح بدانم خواهم نوشت. مرا زده اند و به من فحش ناموسی داده اند و من تا هر کجا که بتوانم نسبت به اين بی عدالتی ها اعتراض خواهم کرد.
به وی اين را نيز گفتم: اگر شما و رييس قوه ی قضاييه، و قاضی ای که به راحتی آب خوردن حکم زندان و حبس صادر می کند، يک روز، بله يک روز، طعم زندان انفرادی را می چشيديد، بلافاصله همان يک روز را معادل صد روز زندان محاسبه می کرديد.
وگفتم: چرا بايد روزهای انفرادی و ناعادلانه ی يک زندانی که بسيار تلخ و سخت و پراز آسيب است ، تنها و تنها معادل يک روز محاسبه شود؟
وگفتم: اين، ظلم است و شما چه بخواهيد و نخواهيد امضايتان پای اين ظلم ثبت است.
درهمان نامه ی محرمانه و “خوب”، من به رهبری گفته ام که پادشاهان و حاکمان در دوره های دور ، يا خودشان در لباس مبدل به زوايای پنهان کشورشان سرمی زدند، يا يکی از بستگان و امنای خود را به دستگاههای فاسد و تحت امرشان نفوذ می دادند تا از روند مناسبات جاری کشورشان خبر بگيرند. درادامه آورده ام: اکنون من _ محمد نوری زاد _ امين شما، شما را از مفاسد دستگاه قضايی و زندان اوين مطلع می کنم.
و باز در همان نامه به حضرت ايشان گفته ام: شما مثل جناب نوح(ع) که با اصرار از پسر خطاکارش می خواست سوار کشتی شود، بياييد و دست اين جوانان و زندانيان اين روزهای کشورمان را بگيريد و به کشتی نظام سوار کنيد.
پس من خبر تنظيم شده ی دادستانی و خبرگزاری ها را به اين شکل اصلاح می کنم:
يک : من محمد نوری زاد، تقاضای عفو نکرده و نخواهم کرد، چرا که خطايی مرتکب نشده ام.
دو : من، بنا به اخباری که در داخل زندان به من داده اند، “آزاد” شده ام و نه اين که به مرخصی آمده باشم. چرا که اگر به من می گفتند: بيا و به مرخصی برو، من هرگز اعتصابم را برای چند روز مرخصی نمی شکستم و از تعقيب خواسته های مصرانه ام دست نمی کشيدم.
به اميد روزی که به همين زودی ها، شاهد آزادی، و نه به مرخصی آمدن زندانيان سياسی خود باشيم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر